چرا وقتی که من مست وخدایم
چنان باشم که گویندم گدایم؟
در آن حالت که پیمانه پرم بود
شرابم همدم ودل ساغرم بود
من مست و خراب حالا خدایم
ز ضعف و هجرو غم ، حالا جدایم
به پیران وقت پیری می دهم جان
جوانان در جوانی قوت ونانپ
چرا آهو ز مادر باز ماند؟
چرا فرزند صیادش بنالد؟
چراها و چراها و چراها
شب قدرت گذشت وآرزوها
بسختی قامتم را راست کردم
گلوی خشک خود را صاف کردم
کنار بسترم پیمانه ای پر
ولی جیبم تهی از سکه ودر
شراب از سر برفته بی تا مل
نمی یابم اثر از تاج واز گل
همان مست ورهای رو سیاهم
غلط کردم که پی بردم خدایم!
کلمات کلیدی:
خدایا روزگار بهتری ده
به ما گم کرده راهان رهبری ده
اگر نادر نداری در بساطت
ترحم کن به ما اسکندری ده
هزاران غم به جانم لانه کرده
مرا با زندگی بیگانه کرده
میان این هزاران ای عزیزان
غم بودن مرا دیوانه کرده
کلمات کلیدی: